اصول پايه در مديريت اسلامي
موسسه ورزشی ترلان قشقایی شاهین شهر
ماموریت این وبلاگ، اطلاع رسانی در خصوص ورزش قشقایی های شاهین شهر

به نام خدا

اصول پايه در مديريت اسلامي

الله كريم عباس نيا- كارشناس مديريت پژوهشي مجتمع دانشگاهي علوم كاربردي

چكيده

در اين مقاله ابتدا به بحث در خصوص مديريت از ديدگاه قرآن و معصوم و سپس اصول مهم  در مديريت اسلامي پرداخته مي شود.اصل عدم تقدم بر خدا و رسول خدا، اصل آخرت گرائي، اصل وحدت و هماهنگي، اصل اعمال مديريت بر اساس اختيار نيروها، اصل اعمال مديريت بر اساس بصيرت نيروها، اصل تدبر و تدبير، اصل مشورت، اصل تحزب و سازماندهي، اصل هدايت و رهبري، مسئوليت متقابل، ابوت بنوت، امر به معروف و نهي از منكر، مراقبت و محاسبه، بشارت و انذار، حضور و شهود، اختيار و مسئوليت، سلسله مراتب مديريت، قسط و عدالت، مدارا و تقيه، قاطعيت در طرح و اجرا، آموزش مستمر، علم به زمان، اصل شايستگي بر اساس معرف ديني و تخصصي و ... از مهمترين اصولي است كه به عنوان شالوده و زيربناي مديريت اسلامي تلقي مي شود كه در ادامه اين مقاله تشريح مي شوند.

 

مقدمه :

مديريت اسلامي داراي اصولي است كه اين اصول تأمين كننده خير دنيا و آخرت مديران است. اين اصول در واقع همان مبناي عملكرد يك انسان معمولي براي موحد ماندن است ولي موقعيكه سرنوشت كسان ديگري نيز با تصميمات مديران تعيين مي گردد رنگ و اهميت آنها پررنگتر مي شود. مدير بايد داراي خصوصياتي باشد كه بتواند تعالي بخش تمام ابعاد وجودي انسان باشد و او را به سعادت دنيوي و اخروي برساند و نه اينكه هدايت و رهبري فقط به خاطر سود و منفعت مادي سازمان يا انسانهاي ديگر باشد. لذا مديريت در اسلام امر خطيري است. انسان موجودي است كه داراي سه بعد مادي، رواني و معنوي است كه اين سه بعد با يكديگر تعامل دارند و برهم اثر مي گذارند و نمي توان بعدي را مجرد از رابطه اش با ابعاد ديگر، به درستي مورد مطالعه قرارداد و آن را شناخت و برخورد مناسب با آن نمود. لذا ضرورت مديريت ديني كه بتواند حوزه هاي مادي و رواني همگام با  حوزه مادي مديريت كند مشخص مي شود. مبناي اصول مديريت اسلامي در واقع رشد هماهنگ و متناسب تمام جنبه هاي وجودي انسان است و آنچه را كه در مديريت غربي در حال حاضر مشاهده مي كنيم كه از بعد معنوي و رواني انسان غفلت شده است از نظر اسلام مطرود است. يا مشاهده مي نماييم كه مديريت منفعتي غربي، چالشهاي اساسي را به علت نبود تعهد اخلاقي يا ديني در مسائل مادي ديگران ايجاد كرده و مشكلات اساسي را براي ديگران بوجود آورده است. در حاليكه در مديريت ديني هر دستور يا عملي كه موجب عواقب بعدي خوب يا بد براي ديگران ايجاد كند دستوردهنده در آخرت مسئول و جوابگو بايد باشد لذا در مديريت اسلامي در هر تصميم يا دستوري به تمام جوانب امر بايد حتي المقدور توجه شود تا انسان مشوغل ذمه حال و آينده نشود.  نظريه هاي مديريتي مكاتب غربي علي رغم داشتن پارامترهاي مثبت، متأسفانه داراي مشكلات اساسي است كه حال و آينده معنوي بشريت را به مخاطره افكنده و سود و سودجوئي ملاك رفتار و مديريت سازماني گرديده است. در اينجاست كه دين ناجي انسان مي شود منتهي عالمان ديني بايد علم به زمان داشته باشند و بتوانند همراه با تغييرات جهاني از اضمحلال فرهنگ الهي و معنوي در بين بشريت جلوگيري كنند.

مديريت از ديدگاه قرآن و معصوم(ع)

از ديدگاه قرآن و روايات، مديريت نقش اول را در تغيير و تحولات اجتماعي برعهده دارد:

‌‌‌‌((صنفان اذا صلحا صلحت الامه و اذا فسدت الامه، قيل من هم يا رسول الله قال العلماء و الرؤساء))  (قريب به اين مضمون: خصال ج1 ص6)

پيامبر فرمودند"دوصنف هستند كه هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند امت فاسد خواهند شد، سئوال شد: يا رسول الله اينها چه كساني هستند فرمودند:علماء و اميران جامعه".

كساني كه رهبري فكري مردم را برعهده دارند و آناني كه مسئوليت اوضاع اجتماعي و مسائل اجرائي را پذيرا شده اند، نقش اول را در فساد يا اصلاح جامعه، ايفا مي كنند پس براي هر تغيير و تحولي، بايد روي اين دو دسته نيرو سرمايه گذاري كرد.عناصر مديريتهاي فرهنگي و اجرائي، به طور مشترك از حوزه و دانشگاه بر مي خيزند، پس بايد اين دو مركز را مورد توجه قرارداده و پيوندي صحيح ميان آنها برقرار كرد. محور اين پيوند، اسلام و قرآن است و طبيعتا بايد زبان مشتركي از طريق قرآن، بين اين دو گروه پديد آيد و فرهنگ قرآني در اين دو حوزه حاكم باشد و كم و كاستيهايي كه نسبت به قرآن در اين دو حوزه وجود دارد بر طرف شود و اين مستلزم انجام مطالعات در اين حوزه را مي طلبد. مسلما قرآن پايه هاي فكري و معنوي مديريت اسلامي را تحكيم مي بخشد. براي مثال قرآن كريم در آيه 170 سوره اعراف مي فرمايند:

((والذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوه انا لانضيع اجرالمصلحين))                                               (اعراف/170)

((آنهاييكه قرآن را مستحكم و با تمام قوت در دست مي گيرند تا عمل كنند و نماز را بپاي داشتند(آنان مصلحانند) ما هرگز اجر مصلحان را ضايع نمي كنيم)).

پس شرط اساسي اصلاح مصلحان(مديران) آن است كه:

1-     مسلح به فرهنگ قرآني باشند.

2-     مصمم به پياده كردن اين فرهنگ در جامعه باشند(مفهوم اقامه نماز، بپاي داشتن ستون دين است كه كنايه از برپاكردن خيمه دين مي باشد).

در مفهوم تمسيك، تدبر هم نهفته است يعني درك عميق قرآن به همراه اقدام به عمل.در مفهوم تمسيك مبالغه هم نهفته است يعني با جديت و با عزم قاطع قرآن را دست گرفتن. اين مبالغه يعني اينكه بايد قرآن را فهميد و قاطعانه به آن عمل نمود، قاطعيتي حكيمانه، نه قاطعيتي متحجرانه كه از عدم درك ضرورتهاي فردي و اجتماعي ناشي مي شود.

مرور مكرر قرآن و رجوع مكرر به قرآن از زمينه هاي اساسي توانمندي مديريت اسلامي، جهت تمسك به قرآن مي باشد كه مفهوم اول به انس عميق با قرآن و مفهوم دوم به مرجعيت قرآن در حوزه نظر و صحنه عمل اشاره دارد و اين هردو معني در تعبير((درس قرآن)) مندرج است.

تقيد به حركت در چارچوب وحي الهي و عدم خلط نظريات افراد با حكم الهي، نكته ديگري در زمينه توانمندي مديريت مي باشد كه در سوره اعراف، قبل از بيان شرايط مديريت اسلامي ،آمده است:

((الم يوخذعليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا علي الله الا الحق و درسو ما فيه و الدار الاخره خير للذين يتقون افلا تعقلون))                                                                                                                                              (اعراف/169)

((آيا مگر بر ايشان پيمان غليظ كتاب آسماني گرفته نشد كه جز حق و حقيقت را بر خدا نسبت ندهند و محتويات قرآن را مرور و رجوع مكرر نمايند خانه آخرت مايه خير و بركت است براي كساني كه تقوا پيشه كنند، پس چرا تعقل نمي كنيد)).

پس درس قرآن ميثاقي است كه در برابر قوانين الهي از امت هر پيامبري، خصوصا مديريت اسلامي گرفته شده است. مديريت اسلامي موظف است كه آنقدر به امر مطالعه قرآن اهتمام ورزد كه گوئي آن را مندرس و كهنه كرده است و آنقدر به قرآن به عنوان مرجع حل مشكلات و نابسامانيها و ارائه راه سعادت رجوع كند كه گوئي قرآن را پير و فرتوت نموده است. درس قرآن سنتي است كه بايد مديريت فرهنگي، بويژه، بدان متصف گردد تا سزاوار آن باشد كه در سلك علماي رباني(تربيت كننده جان خويش و ديگران، در جهت رضاي رب) قرار گيرد:

((ولكي كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون))                                                    (آل عمران/79)

((وليكن وجودهايي رباني باشيد، به واسطه آن كه كتاب خدا را پيوسته آموزش مي دهيد و به واسطه آن كه پيوسته، انس و رجوع دائمي با قرآن داريد)).

رباني شدن مانع از خودمحوري، استبداد و استكبار مديريت اسلامي خواهد بود و فقدان اتصاف مديريت فرهنگي و اجرايي به اين صفت متعالي، موجب ركود، خمودگي، بردگي و اسارت انسانها خواهد شد.

تمسك به قرآن بايد همه جانبه باشد زيرا  قرآن مجموعه اي فراگير از اعتقادات، اخلاق و احكام در حوزه فردي و اجتماعي مي باشد كه همه اين مجموعه بايد مورد التزام قرار گيرد. التزام به بخشي از قرآن و عدم التزام به بخش ديگر، در واقع عدم التزام به كل قرآن مي باشد. قرآن كريم نسخه كامل درمان دردهاي بشر است و هربخشي از اين نسخه كنار گذاشته شود تأ؟ثير بخشهاي ديگر ار مختل كرده و در نهايت گمراهي و هلاك را به دنبال خواهد داشت.آيات قرآن كريم همچون اجزاي پيكر واحدي است كه حذف بعضي از آيات، به منزله قطع عضوي از اين پيكر است و نه تنها تأثير قرآن را از بين مي برد بلكه باعث گمراهي و تيره روزي مي شود. پس بايد مديريت اسلامي در تمام امور با تسلط بر مفاهيم متعالي قرآني و استفاده از علماي اعلام، نسبت به استخراج نظريات متقن اقدام و آن را در سطح جامعه عملي نمايد تا به جامعه آرماني ديني نزديك شويم و در اين صورت است كه امت نيز اصلاح خواهند شد.

 

شأن و اهميت مديريت در قرآن

تمام حوزه هاي قرآن، تذكرات مديريتي دارد. خود قرآن در رابطه با نزولش مي فرمايد كه قبل از مؤمنان، در درجه اول هدفش تربيت رهبري الهي است. يكي از فلسفه هاي نزول تدريجي آيات به همين معنا برمي گردد كه مديريت و رهبري الهي در جامعه بشري نيازمند تربيت و هدايت فكري و قلبي است. نزول تدريجي آيات نشان مي دهد كه مديريت اسلامي به كمك مشورتي و ارائه خط مشي فكري الهي، و ارائه معيار و ميزان و تقويت روحيه نياز دارد، نيازي كه وحي، فكر و وجود او را احاطه كرده و پوشش دهد. پوششي كه انرژي و تحرك لازم براي به دوش كشيدن با رسالت الهي را فراهم نمايد.قرآن مي فرمايد كه: ((كذلك لنثبت به فؤادك))، يعني يكي از عوامل نزول تدريجي قرآن اين است كه مي خواهد دل پيامبر را كه مدير اسلامي است محكم سازد يعني نقش و هدف اول اين نزول تدريجي، تربيت و تهذيب مديريت اسلامي است. اين معنا در همه آيات مي تواند مطرح باشد، پس قرآن كريم، منبع عام مديريت اسلامي است و در عين حال حوزه خاصي از مباحث قرآن كه به ويژه روي مديريت اسلامي عنايت وافر دارد قصص قرآن است.

در سوره هود/120 اين مطلب به روشني آمده است: ((وكلا نقص عليك من انباء الرسل ما نثبت به فوادك))

((هريك از اين انبياء كه قصه و سيره اشان را با دقت براي تو پي جوئي مي كنيم و اخبار مهم نهضتشان را به شما مي رسانيم در همه اينها مطالبي است كه مايه تثبيت دل شماست.))

پس منبع مديريت اسلامي قصص قرآن است و آن سيره انبياء و اولياء است كه در قرآن منعكس است و قرآن كريم مجرائي براي درك صحيح  شخصيت انبيا و اوليا خدا و تحليل آنها و ارزشهاي وجودي شان مي باشد.

در آيات مكرر به پيامبر تذكر داده شده است كه به سيره انبياء توجه كند  و در كنار آن قرآن به اجمال يا به تفصيل به عنوان الگوهاي مديريتي، سيره انبيا و اوليا را با دقت و موشكافي مطرح مي كند.

((اولئك الذين هدي الله فبهديهم اقتده))                                                                                                                   (انعام/90)

((فاصبر كما صبر اولوالعزم من ارسل ولا تستعجل لهم))                                                                                        (احقاف/35)

((فاصبر لحكم ربك ولا تكن كصاحب الحوت))                                                                                                       (قلم/48)

مي فرمايد:( براي حكم و دستور خدا صبر كن)) و تذكر مي دهد كه((مبادا مثل رفيق ماهي باشي))

اين نحوه سخن گفتن، تذكري نيشدار و بسيار سخت براي پيامبر است.

اصول مديريت اسلامي

اصل عدم تقدم بر خدا و رسول خدا

اولين،  فراگيرترين و شاخص ترين اصل در حوزه مديريت اسلامي، اصل عدم تقدم بر خدا و رسول خدا است. اين اصل هم در حوزه بيان و تئوريها است و هم در ارائه خط مشي ها، چه به صورت جزئي و چه به صورت كلي. هرجا كه خدا و پيامبر حكمي داده باشند، چه در حوزه عمل و چه در حوزه علم و نظر، بايد تبعيت شود. يعني در همه حوزه هاي فعاليتهاي انساني، اصل فوق حاكم است، بخصوص در حوزه هاي مديريت كه موضوع بحث اين مقاله است.

((يا ايها الذين امنو لاتقدمو بين يدي الله و رسوله و اتقوا الله ان الله سميع عليم))                                (حجرات/1)

((اي مؤمنين، (اصل حاكم در تمامي حوزه ها اين است كه)شما چيزي را در برابر خدا و رسول خدا ، مقدم نكنيد)). يعني در جايي كه خدا حكم دارد و پيامبر نظر دارد آنجا كه در عمل قضاوتي مي كنند و دستور صادر مي كنند، حكمشان مقدم بر رأي و نظر شخصي افراد است. در آيات و روايت متعدد بر عدم حق رأي پيامبر در برابر حكم خدا تأكيد شده است كه مي توان به آيات (حاقه/44-47)، (هود/112) و ... اشاره كرد. براي مثال در آيه112 سوره هود خطاب به پيامبر آمده است: آنطور كه به تو دستور داده شده است، استقامت كن( نه آنطور كه دلت مي خواهد و خودت تشخيص مي دهي). در اينجا رابطع عقل و وحي مطرح مي شودكه جائي كه وحي حكم قاطع دارد عقل بايد تبعيت كندو جائي براي چون و چرائي عقل نيست. حساسيت امر هدايت و امر سالت اقتضاء دارد كه كوچكترين سستي و خطا در اين حوزه ها، برخورد سختي را با خودش به همراه داشته باشد. و اين آيات كه بر پيامبر كه معصوم است اين چنين سخت مي گيرد نشان از اهميت موضوع دارد.

آيات (احزاب/36)، (نور/62-63) و ... همگي بر اطاعت محض و بي چون وچرا از امر خدا و رسول دارد و هركس عصيان و سركشي كند دچار گمراهي و ضلالت است.

در موردكيفيت تبعيت و اطاعت از امر خدا و رسول خدا بايد گفت كه بايد حتما همراه با باور و اعتقاد قلبي باشد تا مورد قبول حضرت حق قرار گيرد و اثر معنوي و رواني خود را در فرد و جامعه بر جاي گذارد و با احساس دلتنگي و بن بست نسبت به حكم خدا، ايمان بر باد مي رود و خدشه دار مي شود. در آيات (نساء/65)، (آل عمران/167)، (حجر/99) و احاديث فراواني به اين مفهوم اشاره دارند و در عوض عشق  واقعي به خدا و اطاعت مشتاقانه از خدا و رسول باعث محبوبيت انسان در درگاه الهي گرديده و باعث مي شود از انسان فكرهاي ارزشمن و ابتكارات فكري عجيبي بروز كند و نشاط هاي معنوي به سراغ انسان بيايدو از پس اين نشاط، آثار و بركات معنوي از انسان بروز كند و تا آنجا كه كلام انسان مي شود كلام خدا و نگاهش مي شود نگاه خدا و خلاصه انسان در وادي مثل اسماء و صفات خدا قرار مي گيرد:

((عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي))                                (حديث قدسي)

((و اعبد ربك حتي ياتيك اليقين))                                  (حجر/99)

در چه بايد كردها، حتي در جزء جزء اعمال به انسان يقين داده مي شودو چقدر مديريت محتاج اين معناست. اين يقين يك نشاط مستمري را مي آورد كه حتي در خستگيها نيز بازدهي را بالا برده و سنگيني كار را سبك مي كند. روح در خستگيهاي بدن، لزوما شريك نيست بلكه تا زماني كه اراده كند مي تواند از بدن كار بكشد. وقتي اراده و نيت قوي شد، قصد وغرض متعالي شد بدن زير كنترل و سيطره روح قرار مي گيرد:

((ماضعف بدن عما قويت عليه النبيه))                             (وسائل الشيعه ج ا.ب مقدمات)

بطور كلي ثبات روحي به اندازه پايبندي به ارزشهاي انساني است كه فطرت و دين الهي، بدان حكم مي كنند، قبل از دين، يك معرفت فطري به فجور و تقوي وجود دارد كه التزام به آن، تقواي فطري را بوجود مي آورد و كمال اين تقوي با معرفت به دين و عمل به فرامين الهي حاصل مي شود.

پس مدير اسلامي براي انجام هركاري بايد ابتدا مطابق دستور خدا و رسول خدا عمل كند و اگر دستوري

اصل آخرت گرائي

آخرت گرائي نفي دنيا نيست، بلكه امكانات دنيوي را در راستاي اهداف اخروي، قرارداده است:

((وابتغ فيما آتيك الله الدار الآخره ولا تنس نصيبك من الدنيا))                (قصص/77)

((و در آنچه كه خدا به تو داده است، با ميل و رغبت دار آخرت را بجوي و بهره ات را از دنيا فراموش مكن)).

 ايمان به ارزشهاي متعالي، انسان را در راه رسيدن به آخرت(عالم ماوراء) مدد مي دهد، چرا كه دنيا گذرگاه است و قرارگاه نيست:

((الدنيا دار ممر لا دار مقر))                                                         (نهج حكمت 133)

سعادت حقيقي در بهشتي است كه از طريق آب حيات الهي مي توان بدان دست يافت. بهشت دار سلامت است، دار امنيت رواني است، داري است كه در آن لغو و گناهي نيست، دار تنعم از معنويات است، دار زيبائيها و كمال ارزشها است. اين مقصد با اين ويژگيهاي متعالي، تنها از راه توسل به كمال ارزشها، ((خداوند منان)) قابل حصول است. پس آخرت گرائي به معني لبس به ارزشهاي قرآني و الهي است كه ما را در مسير الهي به پيش برد و از سقوط به جهنم هوي و هوسها نجات بخشد.

با نهادينه شدن اصل آخرت گرائي، مديران اسلامي به آخر و عاقبت كار انديشه كرده و در جهت سعادت اخروي حركت مي كنند كه اين باعث اصلاح امور جامعه مي شود زيرا فرد آخرت گرا صالب فساد  نيست، طالب انفاق است، مخل امور نظام اسلامي نيست، خود را انباردار ثروت جامعه مي داند، در مسير احسان است، دنيا طلب نيست كه منشأ بسياري از افساد است، عمل صالح انجام مي دهد، صابر است، با ثروت بدمست نمي شود و فرهنگ لازم برخورد با ثروت الهي را دارد، به بهبود وضغيت اقتصادي مردم، همراه با فرهنگ معنوي مصرف بهينه نعمت خدا معتقد است،  مديريت براي او يك ضرورت و تكليف الهي است نه  جاه طلبي، به مسائل فرهنگي و رواني جامعه حساس است، اهل زينت دنيا نيست، به ارزشهاي متعالي و معنوي تكيه مي كند، اهل توكل است، مراقب خود از رفاه زدگي است،نگاهش به فقرا است، تلاشگر است و اهل كلوا و اشربوا ولا تسرفوا است، حافظ حريم مسلمان است، قاطع است بنحوي كه هرگونه انعطاف بي جا را منتفي مي كند و ذره اي از حدود الهي كوتاه نمي آيدول نسبت به نزديكترين وابسته مديريت اسلامي باشد و از الگوهاي كه خداوند براي تبعيت مردم ارائه مي دهندبهره مند مي شوند، از شخصيت معصوم الگو و درس مي گيرد و ... .

آثار سوء عدم آخرت گرائي عبارتند از، تنفر از حق، استكبار و انكار حق، خروج از راه خدا و سقوط، سلطه شيطان و تبعيت از او، آلودگي تمام عيار، عذاب و گمراهي و گرفتاري شديد كه هركدام به نوبه خود فرصتي را ميطلبد تا تشريح شوند و در اينجا فقط عنوان آنها ذكر شده است.

شاخصهاي مديريت نظام اسلامي در مسير آخرت گرائي عباتند از ساده زيستي و زهد مديريت، جاري بودن فرهنگ انفاق در جامعه، حل مشكل ازدواج، سلامت و طهارت خانمها در جامعه، حل مشكل اشتغال، حرمت انسانها و امنيت رواني جامعه، آزادي بيان.

اصل وحدت و هماهنگي

 خداوند وجود واحد قهار و خالق هستي است از اين رو نظام عالم خلقت، بر محور توحيد استوار استو يك فرمان و يك امر در عالم جاري است:

""ألاله الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين))                         (اعراف/54)

((بهوش باشيد كه خلقت و فرمان بر خلقت، از آن خداست، چرا كه، منبع لايزال خير و بركت است خداوند كه پروردگار همه عوالم هستي است)).

((يدبر الامر من السماء الي الرض))

((خداوند، تمام عالم را تدبير مي كند و همه عالم بر محور امر خدا در گردش است)).

وحدت فرماندهي و وحدت امر همه پديده ها را هماهنگ مي كند ، همه عبد خدا هستند و بر محور امر خدا فعاليت مي كنند. پس بر اساس و محور توحيد، در عالم يك سيستم منظم و منسجم پديد آمده است. اين نظام خلقت، الگو و الهام بخش و هماهنگ با نظام جامعه انساني است. تشريح قوانين و احكام و ضوابط الهي براي تربيت انسانها از يك نظام توحيدي عميق و دقيق و بسيار منسجم و هماهنگ(در درون و با بيرون) برخوردار است:

((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ...))      (روم/30)

اين نظام واحد، بر محور توحيد و فرامين الهي جاري است. از اين رو مسأله وحدت در نظام اجتماعي، مسأله اي اساسي  است كه از حيث نظري، بر دين اسلام استوار است و از حيث عملي، هم بايد مديريت واحدي در رأس نظام و مجموعه ها باشد تا يك امر و فرمان بر سيستم و مجموعه ها جاري شود. فرماني كه شرعيتش از ولايت خداست و در طول آن قرار دارد. در اسلام موضوع وحدت در مديريت نظام از اهميت فوق العاده اي برخوردار است:

((واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا))                                       آل عمران/.103)

((و همگي با هم به حبل خدا دست يازيد و (از يكديگر) جدا نشويد)).





ارسال توسط اله کریم عباس نیا